باید موفق شویم.

[علی خیرالهی]

۱۰ پرسش و پاسخ با رابرت کیوساکی

۱. داشتن یک مربی مالی، چه اهمیتی دارد؟
اگر دنبال کسب موفقیت هستید، نیاز به یک مربی دارید که خودش موفقیت را تجربه کرده باشد. در مدرسه پرواز، اولین مربی‌ام اصول ابتدایی پرواز را به من آموخت. مربیان سطوح بعد، اصول پیشرفته پرواز را به من یاد دادند که با یادگیری آن‌ها از مدرسه پرواز فارغ‌التحصیل شدم. مربیان بعدی من خلبانان جنگی بودند.
هر مجموعه‌ای از مربیان، سطح کاملا متفاوتی از اصول و مهارت‌ها را آموزش می‌دادند. توالی این آموزش‌ها بود که من را برای دنیای واقعی جنگ آماده ‌کرد.
پرواز، کاری نیست که خودتان به تنهایی بتوانید آن را یاد بگیرید. بسیار خوب است که بااستعدادترین خلبان‌ها در دسترس باشند تا دانش‌آموزان را آموزش دهند و قبل از این‌که به مرحله بعد بروند، فرصت تجربه واقعی را در اختیارشان قرار دهند.
آموزش مالی نیز بسیار شبیه به مدرسه پرواز است.
یکی از مشکلات آموزش سنتی، نبود تجربیات دنیای واقعی‌ست. بیش‌تر کودکان مدرسه را تنها با دانستن پاسخ‌های تئوری برای حل مشکلات به اتمام می‌رسانند، در حالی که برای به کار بستن دانش تئوری‌شان، مهارت‌های لازم را ندارند.
یکی از مصیبت‌های حاصل از این بحران جهانی این است که بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها، شغلی پیدا نمی‌کنند. این تجربه دنیای واقعی‌ست که نقشی تعیین‌کننده در یادگیری و پیشرفت مادام‌العمر یک شخص دارد و تعیین می‌کند که او در زندگی در نهایت به چه کسی تبدیل خواهد شد.
یکی از دلایلی که چرا خیلی از دانش‌آموزانی که از مدارس فارغ‌التحصیل می‌‌شوند، نمی‌توانند شغلی پیدا کنند این است که آموزش دیده‌اند که کارمند باشند. آن‌‌ها فاقد مهارت‌های زندگی واقعی هستند تا تبدیل به یک کارآفرین شوند.

۲. از کجا می‌فهمید که کدام مربی مالی، مناسب شماست؟ وقتی دنبال یک مربی هستیم، از کجا باید شروع کنیم؟
چیزی که یک مربی را واجد شرایط می‌کند، موفقیت او در تجربه دنیای واقعی‌ست. اگر دنبال موفقیت در املاک و مستغلات هستید، لازم است که شروع به مراوده با افرادی کنید که در جهان املاک و مستغلات مشغول هستند. از اطرافیان‌تان بپرسید و با دیگران صحبت کنید. کشف کنید که چه کسی کارش را خوب انجام می‌دهد و سپس دنبال او بگردید.
یک مربی پیدا کنید که بتوانید با او وقت بگذرانید. شما دنبال پیداکردن یک دوست جدید نیستید. شما در ت****د تا شخصی را پیدا کنید که بتوانید با او به خوبی ارتباط برقرار کنید.
به دنبال یک مربی آرام و ملایم نباشید، چون برای شما کارساز نخواهد بود. اولین مربی من پدر پولدارم بود. او مربی خشنی بود اما به خاطر همان رفتار اوست که من امروز شخص بهتری هستم.
پدر پولدار، من را مجبور ‌کرد که هفته‌ها بدون هیچ‌گونه دستمزدی برایش کار کنم؛ فقط برای این‌که یک درس به من یاد دهد. او چیزهایی بسیاری به من یاد داد، مثل: این‌که به عنوان یک کارمند، چقدر کنترل کمی روی اوضاع دارید، حتی روی پول خودتان. این‌که باید برای یادگیری کار کنم نه برای درآمد. مشخصا آن درس‌ها در من نفوذ کردند و حالا شما می‌شنوید که من هم همان چیزها را می‌گویم.
بهترین مربیانی که من داشته‌ام خشن و سرسخت بوده‌اند. دلیلش این است که زندگی آسان و ملایم نیست. یک مربی خوب شما را برای رویارویی با جهان واقعی آماده می‌کند.

۳. وقتی که موضوع به مسائل مالی، کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری می‌رسد، کشمکش‌های شما در کجاست؟
گرچه من در حال حاضر در مسائل مالی شخصی‌ام کشمکشی ندارم، اما قبلا بارها دچار کشمکش‌های فراوان بوده‌ام. اگر شما هم‌اکنون در این وضعیت به سر می‌برید، سخت‌کوش و پرتلاش ادامه دهید.
برای من، کسب‌وکار، سخت‌ترین و چالش‌برانگیز‌ترین طبقه دارایی برای پولسازی‌ست. چرا؟ خیلی ساده است. چون با مردم سر و کار دارید. شنیده‌ام که گفته شده است جهان کسب‌وکار آسان خواهد بود اگر مجبور نباشید با مردم سر و کله بزنید. من خیلی موافق این موضوع نیستم.
برای حل چالش‌هایی که کسب‌وکارهای امروزی با آن‌ها سر و کار دارند، من اطرافم را با افرادی پر کرده‌ام که پیشینه خوب و معتبری در جنبه‌های مختلف کسب‌وکار دارند. این فکر که من همه‌چیز را می‌دانم و خودم به تنهایی می‌توانم آن را انجام دهم، جاهلانه است و سرانجام موجب سقوط کسب‌وکار خواهد شد. باهوش‌تر از این حرف‌ها باشید؛ اطراف‌تان را با افرادی باهوش‌تر از خودتان پر کنید. هیچ‌چیز فوق‌العاده‌تر از این نیست که کسب‌وکار خودتان را راه بیندازید و پیشرفت و رونق آن را ببینید.

۴. مربی مالی خودتان کیست؟
در زندگی‌ام سه مشاور و راهنما داشته‌ام: پدر پولدار، ریچارد باکمینستر فولر و فرانک کریریه. علاوه بر این‌ها، در هر حوزه‌ای از سرمایه‌گذاری که به آن علاقه دارم، مشاورانی را برای خودم انتخاب کرده‌ام.
کن مک‌الروی مشاور املاک‌ و مستغلات و بدهی‌های من است. گرت ساتن مشاور محافظت از دارایی‌های من است. تام ویلرایت مشاور مالیاتی من است. اندی تانر مشاور دارایی‌های کاغذی من است.
من کارشناسانی دارم که در حوزه‌های نفت و گاز و فلزات گران‌بها به من مشاوره می‌دهند. همچنین به اندازه‌ای خوش‌شانس بوده‌ام که با افراد بسیاری را که درباره بازارهای مالی مطلب می‌نویسند یا تدریس می‌کنند، مراوده دارم. البته با تمامی گفته‌های آن‌ها موافق نیستم اما این را عاقلانه می‌دانم که تمام جنبه‌های هر استدلال یا ایده را ببینم.
شما چطور؟ در زندگی‌تان چند مشاور دارید؟

۵. برای چه جنبه‌های دیگری از زندگی‌تان مشاور و مربی دارید؟
تقریبا برای هر جنبه‌ای از زندگی‌ام یک مربی یا راهنما دارم. وقتی موضوعی برایم مهم است و می‌خواهم به نتایج دلخواهم دست پیدا کنم، یک مربی استخدام می‌کنم. وقتی نیاز دارم که کسی من را به جلو هل دهد، یا مسوول و پاسخگو باشم، یا به چالش کشیده شوم تا فراتر از ایستادگی، مقاومت، تنبلی و محدودیت‌هایم بروم، یک مربی استخدام می‌کنم. من مربی بدن‌سازی دارم. مربیانی دارم که به من کمک می‌کنند تا استرس را از خودم دور کنم. من همچنین برای کسب‌وکارها و سرمایه‌گذاری‌هایم گروه مشاوران و مربیانی دارم.
افراد حرفه‌ای، مربی و مشاور دارند، آماتورها نه.

۶. بهترین نصیحت یا توصیه‌ای که درباره مسائل مالی و سرمایه‌گذاری شنیده‌اید، چه بوده است؟
خیلی ساده است. تفاوت دارایی و بدهی در این است که دارایی پول را به جیب من وارد می‌کند در حالی که بدهی پول را از جیب من خارج می‌کند.
خانه من یک دارایی نیست ولو این‌که یک ارزیاب مالی گفته باشد ارزش آن بالا رفته است. نظر یک شخص درباره ارزش خانه من، هزینه‌های ماهانه من را پوشش نمی‌دهد؛ این تنها نظر یک شخص است که روی کاغذ نوشته شده است. آن خانه، هر ماه پول را از جیب من بیرون می‌کشد و حتی یک سنت ناقابل را هم به جیب من وارد نمی‌کند. این یک بدهی‌ست.

۷. آخرین کتابی که خوانده‌اید چه بود؟
آخرین کتابی که خواندم کتاب «دوره سقوط» نوشته کریس مارتنسون بود. این کتاب بسیار آموزنده است و مسیر آینده اقتصاد و انرژی را تحلیل می‌کند. این کتاب برخی از دیدگاه‌های من را تغییر داد و من را ترغیب کرد تا سوال‌هایی را بپرسم و چیزهای بیش‌تری یاد بگیرم. چه چیز بیش‌تری را می‌توان از یک کتاب انتظار داشت؟

۸. کتاب مورد علاقه شما چیست؟
کتابی که بیش‌ترین تاثیر را بر زندگی من گذاشت، کتاب Grunch of Giants از ریچارد باکمینستر فولر است. این کتاب توسط بزرگ‌ترین ذهن آمریکایی تا به امروز نوشته شده است و به زبان ساده می‌گوید که پول چگونه کار می‌کند.
ممکن است چیزهایی که از این کتاب یاد می‌گیرید را دوست نداشته باشید، اما این کتاب دیدگاه من درباره جهان و پول را دگرگون کرد.

۹.اگر شخص جوانی که واقعا برای‌تان مهم است از شما بپرسد «کدام کار است که من می‌توانم در زندگی مالی‌ام انجام دهم و این پتانسیل فوق‌العاده را دارد که چیزهای دیگر را آسان‌تر یا غیرضروری کند» چه نصیحتی به او می‌کنید؟
به او می‌گویم مفاهیم دارایی و بدهی را کاملا درک کند و از این دانش استفاده کند تا تصمیمات مالی خردمندانه بگیرد. پول‌سازی لزوما کار سختی نیست. شما باید ابتدا جهان پول را بشناسید و درک کنید. سپس باید از این دانش استفاده کنید.

۱۰. بهترین بخش کار شما چیست؟
بهترین بخش از کاری که من انجام می‌دهم این است که تغییراتی را در زندگی مردم سراسر جهان ایجاد کنم. این کار در آن واحد، هم متواضعانه است و هم انگیزاننده.
چه چیزی می‌تواند بهتر از این باشد که در زندگی یک نفر تغییری مثبت ایجاد کنیم؟


منبع:مجله خلاقیت

[علی خیرالهی]

سلام
یه فیلم واستون آپلود کردم با عنوان انتخاب "ایمان به جای ترس" که مرتبط با این تاپیک است.
امیدوارم حتماَ ببینید و لذت ببرید.
حجم فیلم:9 مگابایت
↓↓↓↓↓↓↓↓
دانلود فیلم

[علی خیرالهی]

چگونه می توان ذهن موفقی پرورش داد؟

همه دوست دارند موفق باشند، اما راهش را نمی دانند.شما مطالب زیادی در مورد موفقیت افراد دیگر خوانده اید. و احتمالا در دنیایی پر از توصیه و نکته و دوره های آموزش موفقیت سردرگم شده اید.چرا هیچ کدام از آنها در مورد شما کارایی ندارند و در پایان هر کدام از این دوره ها نیز هنوز سرگردان هستید؟ واقعاً مشکل کار کجاست؟ هنوز هم جستجو می کنید. ساعت ها به اظهارات مربیان انگیزشی که می گویند، “هرگز تسلیم نشوید تا به آن چه که می خواهید برسید!”، گوش داده اید. و تمام آن چه را که گفته اند انجام داده اید، اما نتیجه ای نداشته اند. از این کار خسته و درمانده شده اید و چیزی را می خواهید که بتوانید همین الان شروع کنید و دیگر نمی خواهید به توصیه هایی چون هرگز تسلیم نشوید، گوش بدهید.
موفقیت چیزی است در درون شما، عادات روزانه ی شماست. موفقیت کارهای روزمره ای است که صبح ها انجام می دهید و اوقات خود را با آن سپری می نماید. موفقیت چیزی نیست که دیگران بخواهند با نکته ها و توصیه هایی به شما بفروشند، بلکه شیوه و روشی است که دنیا را از طریق آن می بینید! هرگز امید خود را از دست ندهید. در ادامه ۹ عادتی را که می توانید به کار برید تا ذهنی موفقیت زا شکل در وجودتان شکل گیرد، بیان می گردد.
۱- پذیرای تغییر باشید
تغییر تکیه گاه ثابت و مداومی است که می توانید در زندگی خود به آن اعتماد کنید. اگر همه چیز مطابق میل شما نبود، می توانید مطمئن باشید که تغییر در گوشه ای در کمین نشسته است. آیا با داشتن چنین باور ذهنی، از بین بردن ترس ناشی از تغییر ایده ی هوشمندانه نخواهد بود؟
افراد موفق قادرند خود را با تغییر وفق دهند. البته مجبور هستند که این کار را انجام بدهند. اگر ایده ای به نتیجه نرسد، که اغلب این گونه است، ذهن موفق می تواند آن موقعیت را پذیرفته و با تغییراتش انطباق یابد.
اما چگونه می توان تغییر را قبول کرد؟
به همان شیوه ای که همیشه بوده است، تنها کافی است که آن را ادامه دهید. بدانید که این جاست و همواره رخ خواهد داد، به آن اجازه ندهید شما را غافل گیر نماید. برایش برنامه ریزی کنید، آن را بپذیرید، در آغوش بگیرید و از آن به نفع خود بهره برداری نمایید.
۲- هدفگذاری نمایید
هدف گذاری مسیر سریعی به موفقیت محسوب می شود. با داشتن اهداف قابل دستیابی در ذهن، غلبه بر تمام کارهای سخت به منظور رسیدن به آن اهداف، مطبوع و خوشایند می شود. زمانی که انجام کارها سخت می شود، از خود بپرسید: چرا این کار را دوباره انجام می دهی؟ البته هدف همواره به عنوان انگیزه ای ضروری برای انجام کار محسوب می شود.
چگونه می توانید به اهداف خود پی ببرید؟ با پاسخ به این سئوال های ساده (و البته صادقانه):
چه کسی هستید؟
از زندگی چه می خواهید؟
چه بهره ای دارید که دیگران می توانند از آن بهره مند شوند؟
چگونه می خواهید به جایی که مد نظر دارید، برسید؟
منظور از هدفگذاری این نیست که هر هدفی را تعین نمایید. بلکه اهداف می بایست قابل دستیابی داشته باشند. مطمئناً می دانید چطور یک لیست از کارهای روزمره را بنویسید و با اتمام و انجام هر کدام از آنها، آن را تیک بزنید. به زمانی فکر کنید که هر کدام از آن کارها را تیک زده اید، حتماً می دانید چه حس و حال تسکین دهنده و آرامش بخشی را داشته اید و چه احساس نیرومند و پر انگیزشی را در شما ایجاد کرده است.
پس به لیست کارها در پایان روز نگاه کنید و بدانید که تمام چیزهایی را که می خواستید آن روز انجام دهید، کامل کرده اید. اهداف خود را به این شیوه تعیین نمایید و هر روز آنها را کامل کنید. اجازه دهید که همه روزه این لحظه شما را قدرتمند سازد! (با این حال لیست کارهای انجام نشده را نیز فراموش نکنید.)
همچنین بر اساس مطالعه ای که گیل ماتیوس در دانشگاه دومینیکن انجام داد، به طور علمی ثابت شده که نوشتن اهداف موفقیت ما را بیشتر می کند.
۳- به خود و اهدافتان ایمان داشته باشید.
این توصیه مربوط به همه اوقات است، چون بارها آن را شنیده اید، اما این بار لازم است آن را عمیقا درک کنید. اگر می خواهید موفق شوید، باید به خود باور داشته باشید.
بعضی وقت ها می شنویم که می گویند به خودت باور نداشته باش، چون این سرنوشت و تقدیر است که موجب رسیدن به موفقیت می شود، به خودت باور نداشته باش چون یک برنامه و خیال خام است. این گفته ها افسانه هایی بیش نیستند که در درون ما رسوخ کرده و هیچ هدف واقعی را نیز برآورده نمی سازند.
به خودت ایمان داشته باش چون می دانی که می خواهی در عمل آن را انجام دهی. به خودت ایمان داشته باش چون می دانی تا زمانی که نفس داری و زنده هستی، برای رسیدن به جایی که می خواهی برسی، تلاش می کنی. به خودت ایمان داشته باش چون می دانی بر مانعی دیگری که سر راهت می آید، چیره می شوی.
با داشتن چنین باورهایی هر چیزی قابل دستیابی است. تنها لازم است ادامه دهی تا به آن جا برسی.
۴- نسبت به انجام کارها متعهد شوید
از سرسپردگی به ترس هایتان خلاص شوید. اگر موفقیت می خواهید ، لازم است نسبت به انجام کارها متعهد شوید. چه یک شغل جدید باشد، چه دوستی جدید، چه یک برنامه ورزشی، چه اشتراک یک مجله جدید، هر چه که باشد – لازم است با التزام و تعهد آن را انجام دهید!
اگر نمی توانید در خصوص انجام درست و به موقع کارها متعهد شوید، در واقع مانند کسی هستید که در گرداب کشتی را ترک می کند. که این امر قطعا منجر به موفقیت نمی شود. چون مدت زمانی را که برای رسیدن به هدف لازم است، صبر نکرده و منتظر نمی مانید. راه ساده و میان بری برای این امر وجود ندارد.
تخمین هزینه تعهد در برابر پاداش و نتیجه آن می تواند انگیزه خوبی به شما بدهد. علیرغم نتیجه ای که می تواند داشته باشد، تعهد کرده اید که با آن روبه رو شوید. این کارمعنای واقعی تعهد است.
۵- صبر، بردباری و پشتکار داشتن
این نکته توصیه همیشگی دیگری است که عدم ذکر آن در موضوعات مربوط به موفقیت، غیر موجه می نماید. باید صبور باشی. البته چیزهایی ممکن است یک شبه رخ بدهند، اما این ها اغلب موفقیت های کوچک و کم اهمیت تلقی می شوند.
اهمیتی ندارد که می خواهی چه چیزی را به دست آوری، منتظر ماندن برای کسب آن، بخشی از موفقیت محسوب می شود. یک وبلاگ موفق در یک شب نمی تواند هزاران بازدیدکننده داشته باشد. یک رمان قوی در یک روز نوشته نمی شود. یک مدل سوپر استار تناسب جسمی خود را در ۲۴ ساعت به دست نیاورده است.
موفقیت زمان بر است. لازم است به طور مداوم به سوی آن گام برداری.
۶- نقاط ضعف و کمبودهای خود را بشناسید.
هیچ ذهن نمی تواند موفق باشد مگر این که کمبود ها و نقاط ضعف خود را بشناسد. تنها با شناخت این کمبود هاست که می توان به طور بالقوه با آنها روبه رو شد. بسیاری از افراد منتقد سرسخت خود می باشند، بنابراین دائماً خود را پایش کرده و نقاط ضعف خود را بهبود می بخشند.
بخشِ مشکلِ این موضوع، اقدام عملی برای رفع کمبودها و نقاط ضعف شخصی است. دانستن این که فردی تنبل و سست هستید و اقدام در جهت رفع یا کاهش آن، دو چیز متفاوت هستند. برای موفقیت باید ابتدا قبول کرد که تنبل هستید و سپس راه حل پیشگیرانه ای را برای حل آن اتخاذ کرد. تنها گفتن این که “من تنبل هستم” دردی را دوا نمی کند.
آخرین و شاید سخت ترین بخش، دلسوزی و مهربانی – خود بخشودگی- نسبت به خود است. البته این امر در ابتدای کار به طور مطلق قابل حصول نیست که امری طبیعی به شمار می رود. شما زمان زیادی پیش رو دارید. مادامی که در مورد شناسایی و رفع نقاط ضعف خود تلاش می کنید – و نه ناله و شکایت – احتمالا از خیلی ها جلوتر هستید.
۷- از شکست، نردبانی به سوی رشد و موفقیت خلق کنید.
می دانید تقریبا وجه مشترک تمام انسان های موفق چیست؟
بله، آنها شکست خورده اند.
اثر دکتر سیئوس ۲۷ بار توسط ناشران رد شد. استفن هاوگینک دست نوشته های حرفه ایش را در سطل آشغال انداخت، خوشبختانه همسرش آنها را برداشت. زمانی به والت دیزنی گفته بودند او هیچ تخیل و تجسمی ندارد.
آیا این افراد تسلیم شدند؟
خوب درست است، استفن هاوکینگ برای لحظه ای ناامید شد، اما نکته این جاست که آنها شکست خوردند ولی تسلیم نشدند. در عوض به جایی رسیدند که تقریبا همه افراد عادی، آنها را می شناسند. این شکست ها آنان را بیشتر تحریک کرد تا به افراد فوق العاده موفقی تبدیل شوند. شکست را دریاب و از آن درس بگیر، رشد کن و با اراده ی بهتری دوباره بازگرد.
تنها چیزی که مانع تلاش مجدد می شود، خود شما هستید.
۸- خلاقیت هیجانی را تمرین کنید.
خلاقیت هیجانی که تحت عنوان همدلی شناخته شده است، ستون فقرات موفقیت محسوب می شود. برقراری ارتباط و قرار گرفتن در موقعیت فرد دیگر، چیزی است که شما را به انسانی موفق تبدیل می کند.
دلایل متعددی برای این امر وجود دارد، مثلاً:
توانایی در ارائه خدمات به افرادی که خواهان آن هستند، کلید بسیاری از مشاغل و تجارت موفق قلمداد می گردد، لازم است که با شرایط و موقعیت آنها مرتبط باشید. اگر از نظر خلاقیت هیجانی جهت همدلی با شرایط آنها کمبود داشته باشید، نمی توانید به خوبی با آنها ارتباط برقرار کنید.
اگر خواهان پیگیری و دنبال نمودن موفقیت خود هستید و می خواهید از افراد دیگر به عنوان پایه های موفقیت خود استفاده کنید، چگونه می خواهید این امر به شیوه ای انسانی صورت گیرد؟ این امر تنها با داشتن ارتباط با آنان میسر می گردد. آیا می خواهید برای رسیدن به موقعیت برتر، دیگران را له کنید؟ خیر، فقط با همدلی با دیگران این امر امکان پذیر می شود.
افراد موفق – دست کم بسیاری از آنها- دوست داشتنی هستند. چون می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم، به این دلیل که به اندازه کافی خلاقیت هیجانی دارند که ما را به سوی خود جذب کنند.
علاوه بر این، همدلی در کل می تواند چهره ی انسانی بهتری به شما ببخشد. خود را در موقعیت دیگری قرار دادن موجب درک وی و انجام رفتار بهتر در زمانی که با آنان سروکار داریم، گردد.
۹- به مدیتیشن روی بیاورید.
همراه با جنون موفقیت، داشتن آرامش بسیار ضروی است. شما به عنوان یک فرد موفق، احتمالا هر روز تصمیمات استرس زایی را می گیرید. اگر نتوانید استرس را مهار کرده و با آن مقابله نمایید، بر شما غلبه خواهد کرد.
خوشبختانه مدیتیشن می تواند به یاری افراد موفق بیاید. با توجه به فواید کاربردی مدیتشن در زمینه سلامت، انجام مدیتیشن می تواند استرس و اضطراب را کاهش دهد.
بنابراین هر روز چند دقیقه ای را به این امر اختصاص دهید. کلید مکث (pause) همه چیز را بزنید. وقتی برگشتید همه چیز سر جایش خواهد بود، فقط در این بین زمانی را به خودتان اختصاص دهید. در غیر این صورت استرس می تواند شما را درسته و زنده زنده قورت بدهد.
به همین راحتی!، حالا نوبت شماست که این روش ها را برای ایجاد ذهنی موفق در عمل به کار ببرید. آیا برای موفقیت آماده هستید؟

منبع:مجله خلاقیت

[حوا شایگان]

با سلام و عرض ادب و احترام
اگر از من بپرسند چه راهی برای رسیدن به موفقیت هست اینطور پاسخ خواهم داد : به نظر من هزاران راه برای رسیدن به موفقیت وجود دارد اما تنها یک راه هست که به شکست می انجامد و آن چیزی نیست جز : تلاش نکردن!

[علی خیرالهی]

گروه علی‌بابا

(Alibaba Group Holding Limited)، یک شرکت در حوزه تجارت الکترونیکی می باشد. این گروه در زمینه هایی چون: فروشگاه اینترنتی، یک سیستم خرده فروشی، و رایانش ابری فعالیت می کند. در سال ۲۰۱۲ دو پرتال علی بابا ۱.۱ تریلیون دلار معادل ۱۷۰ میلیارد دلار فروش داشته است. که این رقم بیشتر از مجموع فروش دو رقیب خود یعنی آمازون و ای بی می باشد. در ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ علی بابا ۲۳۱ میلیارد دلار ارزش گذاری شد. به دنبال عدم توافق در عرضه عمومی با رگولاتوری هنگ کنگی در سپتامبر ۲۰۱۳ این هلدینگ جهت عرضه اولیه وارد ایالات متحده شد. همزمان با عرضه اولیه، ارزش علی بابا به میزان ۲۱.۸ میلیارد دلار رسید. این وب سایت اینترنتی که به وب سایت ای بی شباهت دارد و در آن میلیاردها کالا ارایه می شود، همچنین این وب سایت جز ۲۰ وب سایت برتر دنیا به شمار می رود. ۶۰ درصد بسته های تحویلی در مارس ۲۰۱۳ مربوط به کاربران چینی بوده است. گروه علی بابا در سال ۱۹۹۹ توسط جک ما پایه گذاری شده است. پرتال علی بابا با ایده ارتباط بین تولیدکنندگان چینی و مشتریان ورای مرزهای چین کسب و کار خود را آغاز نمود. ۸۰ درصد فروش آنلاین در کشور چین توسط گروه علی بابا انجام می گیرد.

مصاحبه زیر مربوط به سوال یک پسر جوان است که از او میپرسد اگر به 25 سالگی برمیگشتید چکار میکردید؟
پیشنهاد میکنم حتماً فیلم رو ببینید.خیلی آموزنده است.

فیلم مصاحبه "جک ما" مدیر و موسس شرکت علی بابا

[janblaghy]

خیلی جالبه
اتفاقا این سایت هم همینطور

https://www.janblaghy.ir

[janblaghy]

خیلی عالی بود
ممنون

[jamjshidi]

من هم در زمینه کاری خودم که آرایشی است موفق شدم. مثلا در خرید کانسیلر های اصل بسیار موفق بودم
https://rubisun.ir/product-category/concealer/